لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

فرشته دروغ نگفت!
موقع دعا كردن مراقب باشيد
همه روح‌ها در صف ایستاده بودند و یکی یکی انتخاب می‌کردند که در کجای دنیا باشند. نوبت به او رسید گفت: دلم می‌خواهد به مدرسه بروم. فرشته تقاضایش را ثبت کرد. چشمهایش را که باز کرد دید در جنگل است. باورش نمی‌شد که درخت شده باشد.سال‌های سال بغض گلویش را می‌فشرد و از فرشته دلگیر بود.
یک روز ضربه‌های تبر را روی بدنش احساس کرد.. بی‌هوش شد. چشمانش را که باز کرد پسر بچه‌ای را دید که با گچ روی تن او می‌نوشت آب.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 1 فروردين 0برچسب:دعا,فرشته ,آرزو,خدا,مدرسه,دروغ,تخته, | 1:11 قبل از ظهر | نویسنده : خلیلی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آراد