مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود روی زمین افتاد و زمزمه میکرد دوربین
رو برداشتم و رفتم بالای سرش داشت اخرین نفساشو میزد ازش پرسیدم این
لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری با لبخند گفت:از مردم کشورم میخوام وقتی
برای خط کمپوت میفرستن،عکس روی کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط میشه
برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت...اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه
افتاده. از خاطرات یک رزمنده
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.
استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
1. نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره
2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره
الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب
د. لاستیك سمت چپ عقب
برچسبها:
گفتم شاید برخی این سخنرانی رو از استاد گوش نکرده باشن...
نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست دو صد ترانه به لبها ، یکی برای تو نیست
نیـــا نیــــا گـل نرگـــس که در زلال دلـــی هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
خواهش می کنم به این سخنرانی استاد رائفی پور حتما گوش کنین
حجم : ۳mb دانلود mp3
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد/ شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد
پدرم گفت که اي دخت نکو بنيادم/ زلف بر باد نده تا ندهي بر بادم
هدف دشمن سنگ افکن، پیشانی ماست/ کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست/ زن مؤمنه از طرز حجابش پیداست
برچسبها:
برچسبها:
آلونک ننه علی دروازه بهشت ... !؟ ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت ۲۰ سال بصورت شبانه روز در این خانه و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد . برف پیری به ابروی بلند ننه علی نشسته . ننه علی سالهاست سکوت کرده ، سالهاست چشم به آسمان دوخته و سالهاست آغوش باز کرده و زمزمه میکند : لالالا گل پونه ، کجا رفتی گل خونه ؟ لالالا گل زردم ، نپرسیدی تو از دردم ! لالالا گل ریشم ، چه زود رفتی تو از پیشم . . . ننه علی در آلونکی 20 سال بر سر مزار فرزندش زندگی کرد . مگر می شود 20 سال سر مزار فرزندت ، با عزیز در خاک خفتهات زندگی کنی ؟! ننه در این 20 سال چه زمزمه میکردی ؟ درد دلت را چگونه به زبان میآوردی !؟ خبر هولناک بود . 20 سال در شبهای تنهایی و حشتناک گورستان چه خیالی ، لطف بیکران به ننه علی میبخشید ؟ چگونه این شبها را تاب میآوردی ننه علی ؟ 20 سال تارک دنیا شدی !؟ دنیا چه راحت بعد از گلگون شدن علی رنگ باخت . این همه سال را چگونه تاب آوردی ؟ بر سر مزار ، چرا داغ دلت کهنه نشد ، چطور همیشه تازه ماند ؟ خبر مثل تمام خبرها نبود ! بشنوی و حیرت کنی و لحظهای بعد تمام شود . خبر در تو امتداد پیدا میکند . خبر بیچارهات کرد . شب و روزت را گرفت . با خود میاندیشی چرا این خبر تمام نمیشود . 20 سال ، 20 سال ، 20 سال . . . این 20 سال با تمام 20 سالهای دیگر فرق میکند . دخترش می گوید : از زمانی که مادر خبر شهادت علی را شنید ، نخست برای علی مراسم گرفت ، بعد از مراسم مادر به اهواز کنار قبر علی رفت . روز قرآن میخواند و شبها در مسجد گورستان میخوابید تا اینکه تابستان شد و گرمای هوا مادر را اذیت میکرد . پاسداران به امام خبر رساندند ؛ مادری تهرانی کنار قبر فرزندش در اهواز شب و روز زندگی میکند . امام دستور داد جنازه علی را به بهشتزهرای تهران منتقل کنند . مادر شب و روز کنار قبر بود ، چادری برای مادر زدیم که در آن زندگی میکرد بعد با موافقت مسئولان بهشتزهرا آلونکی برای مادر ساختیم تا مادر در سرما و گرما اذیت نشود . مادر 20 سال در آنجا زندگی کرد . شبی خواب دید که علی غمگین است ، از علی پرسید چرا غمگینی؟ گفت مادر پنجشنبهها شهدا را به زیارت امام رضا (ع) میبرند و مرا به این دلیل که شما بر مزارم هستید نمیبرند. از آن بعد پنجشنبهها به خانه ما میآمد و باز جمعه میرفت تا اینکه در سال 1378 هنگامیکه دیگر به علت کهولت سن قادر نبود در بهشتزهرا بماند با درخواست رهبرانقلاب به خانه ما آمد و ماهی یک بار به زیارت علی میرفت . اواخر مادر دچار آلزایمر شده بود و فقط علی و چند نفر از ما را میشناخت . . . دیگر هیچ چیز نمیشنوم دلم میخواهد باز با مادر صحبت کنم اما انگار سالهاست که مادر سکوت کرده . . . تا قطعه 24 بهشتزهرا (س) راهی نیست . هنوز قصر عشق ننه علی پابرجاست و زیارتگاه عاشقان شده ، از ننه علی میخواهند دستگیرشان باشد و برای آنها دعا کند . قصر حلبی ننه علی عشق را به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه میکند . عقل متحیر میماند . . . مادر ! تو تنها مادر علی نبودی ! تو مادر تمام شهیدانی ، مادر گلگون کفنانی که با لب خونین بر ارزشهای مقدس بوسه زدند . پس مادر ! صدا کن مرا که صدای تو خوب است ؛ صدای تو سبزینه خوبیهاست . . . اما خبر کوتاه بود و تأثیرگذار ! مادر شهید والامقام قربانعلی رخشانی صبح امروز پس از تحمل سالها فراق فرزند شهیدش و تحمل بیماری به لقاءالله پیوست به یارب یارب شب زنده داران به آه سینه های داغداران
به اخلاص دل خدمت گذاران
بحق نعره ا... اکبر
به شیر مادران شیرپرور
امام امت ما را نگهدار
برچسبها:
برچسبها:





























