تالیف محمد بن ابی بکر عبد القاهر رازی ( متوفی 666)
ترجمه دکتر فیروز حریر چی )
إذا هممت بأمر سوءٍ فاتّئد واذا هممتَ بأمر خیرٍ فاعجل
چو آهنگ کار بد نمودی درنگ کن و هر گاه که کار نیکی اراده نمودی پس شتاب نما ( بی نام )
و من یأمن الدنیا یکن مثلَ قابضٍ علی الماء خانته فروجُ الأصابع
کسی که از دنیا ایمن و آسوده باشد، مانند دارنده آب بر مشت خویش است که شکافهای
انگشتانش بر او خیانت می کنند ( ان آب را بر زمین می ریزد ) ( بشار ابن برد )
ترجو غداً و غداً کحاملةٍ فی الحی ّ لا یدرونَ ما تلدُ
امیئد به فردا داری در حالی که فردا چون آبستنی در قبیله است که نمی دانند او چه به دنیا
می آورد ( همان )
یمرّ بی الهلالُ لهدم عمری و أفرح کلما طلع الهلالُ
ماه نو از برابرم برای ویرانی عمر من می گذرد و حال آنکه من هر گاه که ماه نو بر می آید شادمان می شوم ( ابو العتاهیه )
انما المرءُ حدیثٌ بعده فکن حدیثاً حسناً لمن وعی
انسان پس از خویش حدیث و حکایتی بیش نمی باشد ، پس نیکو سخن باش برای کسی که آن را به خاطر می سپارد.( ابن دُرید )
تفانی الرجالُ علی عهدها و ما یحصلون علی طائل
مردم در دوستی دنیا خود را هلا ک می کنند و حال آنکه سودی هم بدست نمی آورند.( متنبی )
برچسبها:
اللیلُ یسألُ من أنا
أنا سرُّهُ القلقُ العمیقُ الأسودُ
أنا صمتُهُ المتمرِّدُ
قنّعتُ کنهی بالسکونْ
ولفقتُ قلبی بالظنونْ
وبقیتُ ساهمةً هنا
أرنو وتسألنی القرونْ
أنا من أکون؟
والریحُ تسأل من أنا
أنا روحُها الحیران أنکرنی الزمانْ
أنا مثلها فی لا مکان
نبقى نسیرُ ولا انتهاءْ
نبقى نمرُّ ولا بقاءْ
فإذا بلغنا المُنْحَنى
خلناهُ خاتمةَ الشقاءْ
فإِذا فضاءْ!
والدهرُ یسألُ من أنا
أنا مثلهُ جبّارةٌ أطوی عُصورْ
وأعودُ أمنحُها النشورْ
أنا أخلقُ الماضی البعیدْ
من فتنةِ الأمل الرغیدْ
وأعودُ أدفنُهُ أنا
لأصوغَ لی أمسًا جدیدْ
غَدُهُ جلید
والذاتُ تسألُ من أنا
أنا مثلها حیرَى أحدّقُ فی ظلام
لا شیءَ یمنحُنی السلامْ
أبقى أسائلُ والجوابْ
سیظَل یحجُبُه سراب
وأظلّ أحسبُهُ دنا
فإذا وصلتُ إلیه ذابْ
وخبا وغابْ
من کیستم
شب از من میپرسد کیستم
من همان راز ژرفای سیاهیهای اویم
من همان سکوت طغیانگر اویم
اعماق درونم را به عدم نقاب بستم
و دلم را با گمان گره بستم
و حال من شتری گمگشته در این بیابان
خیره گشتهام و میپرسند از من اعصار
من کیستم؟
باد میپرسد من کیستم
من آن روح سرگردان اویم در فراموشی زمان
من همچو اویم فاقد مکان
هماره میرویم و پایانی نیست
میگذریم و ماندنی نیست
چون به آن بلندی رسیم
پندار که پایان رنجهاست
آن فضا!
روزگار نیز میپرسد کیستم
من بسانش سخت در پیچش اعصار
و در بازگشت رستاخیز زمانها
آن گذشته دور را من میآفرینم
از درون فتنههای دلنشین آرزوها
و دوباره من آن را در گور میکنم
تا که دیروزی نو برایم بسازم
دیروزی که فردای سخت آن در پیش است
خود نیز میپرسم کیستم
من همانندش غرق در حیرت و خیره در تاریکی
نیست چیزی که از آن آرامش ارمغان گیرم
و چنان هماره در پرسش و پاسخم
پاسخی در زیر پوشش سراب
پندار که میشود نزدیک
اما چون رسد هیچ است
پنهان و ناپیدا و نیست است
برچسبها:
میدونید ایرانیان باستان جشن مهرگان داشتن؟
خوب ما الان به جشن میگیم عید. درسته؟ که یک کلمه عربیه
به جریان الکتریسیته هم میگیم برق که بازم عربیه
اما عربها به جشن میگن مهرجان که معرب(عربی شده) همون مهرگان خودمونه!
و همینطور عربها به جریان الکتریسیته میگن کهربا! که فارسیه. میدونید که صمغ یه درختی رو مالش میدادن و اونوقت ذرات کاه به دلیل الکتریسیته ساکن به اون میچسبیدن که به این گفتن خاصیت کهربایی!
برچسبها:
گویشهای زبان عربی در بیشتر موارد چنان از هم دورند که بر پایه تعریفات زبانشناختی در اصل بایستی آنها را به عنوان زبانهای جداگانه بشمار آورد.
مقوله زبان عربی بر مجموعه زیادی از گویش ها و لهجههای گوناگون دلالت میکند که به طور کلی به سه بخش تقسیم میشود:
- عربی کلاسیک یا قرآنی،
- عربی استاندارد یا فصیح و یا کتابی
- عربی گفتاری یا جلفی و یا دارجة
در تمام کشورهای عربی گویش استاندارد جهت تدریس در مدارس و تألیف کتاب ها و جراید به کار برده میشود.
اما هر منطقه از جهان عرب، گویش محلی ویژه خود را دارد که گاه تفاوت های میان آنها به اندازهای است که عرب ها مجبور به تکلم به عربی کتابی با هم میشوند. یکی از دلایل وجود تعدد گویش ها و لهجات در زبان عربی را تأثیر زبان های پیشین موجود در آن مناطق پیش از چیرگی زبان عربی بر آن منطقهها دانستهاند. در حالت کلی عربی محاورهای را به دو بخش خاورمیانهای و مغربی تقسیم میکنند اما به طور دقیق تر عربی دارای گویشهای زیر است:
ردهبندی گویشها
گویشهای خاوری:
- گویشهای مشارقی (شامی):
- گویشهای شبهجزیره عربستان:
- گویشهای اصلی مغاربی:
- پیشا-هلالی:
- جبلی
- جیجل
- گویش صقلی عربی (مرده)
- مالطی
- اندلسی (مرده)
آمیخته:
سنجش میان گویشها
معنی فارسی | عربی استاندارد | تونس | مراکشی | الجزایر | مصر | اردن | شامی | عراقی | حجازی | جیزانی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
اکنون | الآن | توّه | داب | ضُرْوُک | دِلْوَئتی | هَلأَّ,هسا | هَلأَّ | هسه | دحین | ذحّینه |
گفتار | تکلم | تکلم، احکى | تکلم,هْدَر | هْدَر | إِتْکلِّم | إحکى | حکى | احچی | اهرج | تهرّج |
لاکپشت | سلحفاه | فَکرُون | فَکرُون | فَکرُون | زلحفه | کرکعه | سلحفاه | رگه/سلحفاه | سُلحُفه | سُلْحُفه |
باران | مطر | مطر | شْتَا | شْتَا | مطر | شْتَا | مطر, شتی | مطر | مطره | مطر |
تنبل | کسول | بُخْلی | کسول | فِنْیانْ | کسلان | کسلان | عجزان | کسلان | تنبل | کسِل |
چه | ماذا | شنوه | اشنو | ای | ای | أیش | شو | شنو | أیش | ماهو |
میخواهد | یرید | اِیحَبّْ | یبْغِی | یبْغِی، اِیحَبّْ | عایز/عاوز | بدُّو | بدُّو | یرید | یبغى | یبغى |
گربه ماده | قطه | قطُّوسه | مشه | ئطه | بزونه | بسّه | بِسه | |||
چطوری؟ | کیف حالک؟ | اشنی أحوالک؟ | کی دایر؟ لا باس؟ | کیف حالک؟ | ازایک؟ | کیفک؟ | کیفک؟ | شلونک؟ | کیفک؟ | ایش حالک |
برچسبها:
اعراب |
||||||||||
اعراب : نقش و موقعيت كلمات را مي توان با علامت ها و نشانه هاي خاصي شناخت. اين نشانه ها، همان اعراب كلمات هستند. |
||||||||||
در سه جمله ي زير كلمه شجرة نقش ها و اعراب متفاوتي را دارد.
|
||||||||||
هذه شجرةُ في الحديقة غرسَ الفلاحُ الشجرةَ |
||||||||||
اعراب ظاهري اصلي : |
||||||||||
به اعرابي كه در آن علامت هاي اصلي اعراب كه نشان دهنده ي نقش كلمه مي باشند، اعراب ظاهري اصلي مي گويند. |
||||||||||
كدام يك از اسم هاي معرب داراي اعراب فرعي هستند؟ |
||||||||||
1 – مثني : مثني با دو علامت «انِ – ينِ » ساخته مي شود. مانند المسافرانِ، المسافرينِ به معناي دو مسافر. معني هر دو يكي است . چه تفاوتي ميان انِ، و ينِ وجود دارد؟ و كاربرد هر كدام چيست؟
|
||||||||||
هر گاه اسمي مثني شود : «الف» : نشانه رفع «ياء» : نشانه نصب و جر آن مي باشد. |
||||||||||
2 – جمع مذكر سالم |
||||||||||
جمع مذكر سالم با دو علامت (ونَ ، ينَ) ساخته مي شود، مانند ( المُجاهدونَ هرگاه اسمي را به جمع مذكر سالم تبديل كنيم )
|
||||||||||
3 – اسماء خمسه
|
||||||||||
حتماً با كلمات ابوطالب – اباطالب – ابي طالب آشنا هستيد. اين كلمات به شكل هاي مختلف نوشته شده اند و تفاوت هايي با هم دارند.تفاوت آنها در توضيح نكته ي زير است : |
||||||||||
4 – جمع مؤنث سالم
|
||||||||||
جمع مؤنث سالم نيز از اسم هايي است كه اعراب فرعي دارد. |
برچسبها:
آمين |
اسم فعل امربه معني استجب و مبني بر فتح |
آنفا" |
ظرف زمان ومنصوب |
اُخري |
غير منصرف است « به علت صفت وتانيث |
اهلا" وسهلا" |
ادات (تحسين وترحيب)به معني خوش آمدي مفعول به براي فعل محذوف |
اولو |
جمع «ذو»ازلفظي ديگر،به معني دارندگان ،اعرابش مانند جمع مذكر سالم |
ايّاك |
ازالفاظ تحذيراست و مفعول به براي فعل محذوف |
ايضا" |
به معني نيز و همچنين –مفعول مطلق براي فعل محذوف |
اين |
به معني كجا ظرف مكان ومبني بر فتح |
بضع و بضعه |
مابين سه تا نه را گويند |
تعسا" |
مفعول مطلق براي فعل معذوف وبراي نفرين به كار مي رود |
ثم |
اشاره براي مكان بعيد به معني هناك- مبني بر فتح ودر محل نصب |
ثم |
حرف عطف براي ترتيب وتراخي «بامهلت » مثل : جاء سعيد ثم فريد يعني ابتداسعيد آمد سپس فريد |
جميع |
ازالفاظ تاكيد معنوي |
حاشا |
ادات استثنا مابعدش منصوب است يا مجرور |
حسنا" |
مفعول به براي فعل محذوف يعني فعلت حسنا" |
حقا" |
مفعول مطلق براي فعل محذوف |
حين |
ظرف زمان مبهم |
حي،حيهل،حي هلا |
اسم فعل امر به معني اقبل و عجل |
خلال |
ظرف مكان و منصوب |
خوف |
مفعول به است مثل « طرب التلميذ خوف المعلم » |
دع |
فعل امراز(ودع ، يدع ) به معني ترك |
دون |
ظرف مكان است وبيشترين كاربردش نصب است بنابر ظرفيت |
ذات |
اسم به معني : صاحبه ومؤنث ذو |
ذر |
فعل امر به معني اترك |
رويد |
دراصل ارواد مصدر باب افعال است كه تصغير وترخيم شده به معني (مهلا" ،رويدا" )مفعول مطلق است |
زمان |
اعرابش مانند اسبوع است يعني ظرف زمان و منصوب |
سبحان |
مفعول مطلق براي فعل محذوف |
سمعا" وطاعه" |
مفعول مطلق براي فعل محذوف |
شطر |
به معني سوي وجانب – ظرف زمان ومكان |
صباح ، مساء |
ظرف زمان منصوب |
صبرا" |
مفعول مطلق براي فعل محذوف |
طوبي |
به معني جنت و سعادت و هميشه مبتدا است وخبرش جار ومجرور |
طوعا" |
حال و منصوب |
عل |
مخفف لعل |
قاطبه |
حال به معني جميعا" |
كافه |
حال ومنصوب به معني كل |
كيف |
اسم است ومبني بر فتح |
لات |
درعمل و معني مانند ليس است وبايد اسم وخبرش از اسماء زمان باشد |
لدي |
ظرف زمان يا مكان مبني بر سكون به معني عند |
هيا |
اسم فعل امر به معني « اسرع » |
هيهات |
اسم فعل امر به معني بعد |
يوم |
ظرف زمان واعرابش مانند اسبوع است |
اربا" اربا" |
به معني عضوا" عضوا -حال ومنصوب |
ازاء |
ظرف مكان به معني مقابل |
ارضون |
جمع ارض واز اسم هاي ملحق به جمع مذكر سالم |
اسبوع |
اگر دلالت بر زمان كند وصحيح باشد كه جلوش في بگذاريم ظرف است درغير اين صورت اعرابش بستگي به نقش آن دارد |
اف |
در لغت به معني چرك اطراف ناخن وگفته شده « چرك گوش » اسم فعل مضارع است به معني اتضجركثيرا" |
حذار |
اسم فعل امر به معني احذر |
برچسبها:
• کسانى که دستخطى نامرتب دارند
احتمالاً در زندگى بسیار فعال هستند و به همین دلیل برایشان مشکل است که بتوانند ثابت و بى تحرک بمانند و برخى از کارهایشان حساب شده و سنجیده نیست. به همین دلیل گاهى اوقات براى دوستان و افراد خانواده غیرقابل پیش بینى هستند. آزادى شخصیتى براى آن ها خیلى مهم است و اهمیت زیادى به استقلال خود مى دهند و ممکن است گاهى خیلى احساساتى رفتار کنند.
• کسانى که دستخط مرتب و خوانایى دارند
مى توان این طور برداشت کرد که آن ها خودشان را بسیار کنترل مى کنند و دوست ندارند به راحتى شخصیت خود را لو بدهند. حتى گاهى اوقات برایشان مشکل است که احساساتشان را بروز دهند و آن را سرکوب مى کنند.
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
خداوندا، به عوام ما علم ، به علمای ما مسئولیت، به مومنان ماروشن اندیشی وبه روشنفکران ما دین، به متعصبین ما فهم ، به مردان ما شرف و به زنان ما شعور وبه پیران ما آگاهی و به جوانان ما هدف، وبه اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده، به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما اراده و به مبلغین ما حقیقت و به دین داران ما دین و به نویسندگان ما درک و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به نا امیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه کاران ما جسارت و به مردگان ما حیات و به راکدان ما تکان وبه کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به همه مردم خود آگاهی و به ملت ما شایستگی نجات وعزت ببخش....خدایا عقیده مرا از عقده ام مصون بدار، رشد علم و آگاهی مرا از فضیلت احساس و اشراق محروم نکن، به من کمک کن تا بتوانم شکوه منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکنم. خدایا به من قدرت تحمل عقیده مخالف را ارزانی کن ،به من کمک کن تا هرگز نتوانم کوری را به بهانه آرامش تحمل کنم ، ای خدای بزرگ، به من توفیق تلاش در شکست، صبر در سختی،رفتن بی همراه ؛ کار بی پاداش ؛ فداکاری درسکوت ؛ مذهب بی عوام؛ عظمت بی نام ؛ خدمت بی نان؛دین منهای قدرت،ایمان بی ریا؛ خوبی بی نمود؛ گستاخی بی خامی ؛ قناعت بی غرور؛عشق بی هوس؛ تنهایی در انبوه جمعیت ؛ ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند؛ عطا کن . خدایا،به من زیستنی ببخشا که در لحظه مرگ، بر بی ثمری اش حسرت نخورم، و مُردنی عطا کن که بر بیهودگیش، سوگوار نباشم . بگذار تا آن را، خود انتخاب کنم، اما آنچنان که تو دوست می داری .
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
♦ اگر بکوشی و در پی نصیبی حتی برای خود باشی بدان که صالحی
♦ بجاست دوستی بخواهی که به روزهایت تلاش و به شبهایت آرامش بخشد
♦ چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری
♦ آنگاه مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در منزلگاههای دور
♦ با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنید که چشمهایشان ، چهره ی سالها را دیده و گوشهایشان ، نوای زندگی را شنیده است
♦ گناهی بزرگتر از این نیست که از گناهان انسانی دیگر پرده برداریم.
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
و هنگامی که سیبی را با دندان می شکافی در دل با او بگو :
"تخم های تو در تن من خواهند زیست ،
"و شکوفه های فردای تو در دل من خواهند شکفت ،
"و عطر تو نفس من خواهد بود ،
"و ما با هم در همه فصل ها شادی خواهیم کرد .
از کتاب پیامبرو دیوانه،اثر جبران خلیل جبران
ترجمه استادانه نجف دریابندری
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
و اذا نهشت تفاحةً بأسنانک فقل لها فی قلبک:
"إن بذ ورکِ ستعیش فی جسدی ،
" والبراعم التی ستخرج منها فی الغد ستز هر فی قلبی،
"وسیتصاعد عبیرکِ مع أنفاسی،
"و سأفرح معکِ فی جمیع الفصول.
من المجموعه الکامله لمولفات (جبران خلیل جبران)
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
عشقبـازی به همیـن آسـانی اسـت ...
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار هموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی است
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلی و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است
موضوعات مرتبط: مطالب غیر درسی ، ،
برچسبها:
كامل جالب آسان .
قواعد تمامي دروس عربي سال اول متوسطه را از لينك زير دانلود كنيد.
http://up98.org/upload/blog/01/a/1318505257.pdf
برچسبها:
درس اول
پروردگارا ، اعضای بیرونی بدن مرا برای خدمت به خودت قوی کن واعضای درونی بدن مرا برای برخورداری از عزمی راسخ ،استوار بدار (یاری کن) .
پرودگارا چهره ام را به سوی تو قرار دادم و ای پروردگار ، دستم را به سوی تو دراز کرده ام .
ای کسی که فراخیِ نعمت را به کمال داده است و ای بر طرف کننده ی بلا ها . بر محمّد و خاندان محمّد درود بفرست و برای من آنچه را که تو شایسته آن هستی انجام بده .
ترجمه ي بقيه ي دروس را در ادامه ي مطلب ببينيد.
برچسبها:





























